بسم الله

به نظرتون اگه کسی رو دیدیم که با جنس مخالف داره میگه و می خنده می تونیم بش بگیم که داره به قول معروف داس می زنه (از گفتن آن کلمه معذورم) یا اینکه چنین حقی نداریم؟

مقدمه:

نحوه مواجهه ما با امور نوع واکنش های ما را تغییر می دهند. اگر موضع، منفعلانه باشد خواه ناخواه وجود یک پدیده را پذیرفته ایم و درصدد واکنش صحیح برخواسته ایم ولی اگر نوع مواجهه فعال باشد، ابتدا آن پدیده را پس زده ایم. یا به عبارتی دیگر؛ صورت مسئله را پاک کرده ایم. به طور مثال: به وجود اعتیاد در جامعه‌ای تن می دهیم و آن را می پذیریم و به آن شأنیت وجودی می دهیم، سپس برای رفع آن به انواع راه حل فکر می کنیم. در حالی که می توانستیم ریشه ی وجود اعتیاد را در جامعه ای بخشکانیم که کار به تز زدن درباره ی نحوه ی حل این مسئله کشیده نشود.

یکی از معضل های اجتماعی تهمت زنی است که با اصل این موضوع، همیشه موضع انفعالی داشته ایم.

تهمت:

تهمت عبارت است از گمان بد به کسی بردن و کسی را به بدی متهم کردن. تهمت در نصوص دینی با سوءظنی هم معناست که ابراز می شود و چیزی به کسی انتساب داده می شود.

انواع تهمت:

تهمت به دو دسته‌ی افتراء و بهتان تقسیم می شود. اگر که تهمت زننده «بداند» که عیبی در شخص نیست و آن عیب را به وی انتساب دهد، یا اینکه بگوید فلان گناه از او صادر شده است. و اگر تهمت زننده بدون علم بلکه از روی «ظن و گمان» چیزی را به شخصی نسبت دهد آن را بهتان می نامند.[1]

به طور معمول، منشأ اکثر تهمت پراکنی ها از نوع دوم است و با اندک احتمالی، برچسب های مختلفی به اشخاص الصاق می شود که در مواردی حد و تعزیر هم به دنبال دارد.

این در حالی است که در روایتی از امیربیان (علیه السلام) به طرف مقابل آن امر شده و حالت مطلوب حتی در موارد مشکوک و مشکل، حسن ظن تعریف شده است:

باید گفتار و کردار برادر دینی خود را به بهترین وجه قرار دهی مگر اینکه یقین پیدا کنی و راه توجیه (حمل بر صحت) بر تو بسته باشد. و نباید به سخن برادرت بد گمان باشی در حالی‌که تو محمل خوبی برای توجیه کلام او می‌یابی[2]

بهتان زنی به قدری مورد مذمت بوده که موجب فاسق دانسته شدن تهمت زننده[3] می گردد و با صدق این عنوان تبعات شرعی متعددی به دنبال آن خواهند آمد ...! (مثلا: شهادت وی در دادگاه اعتبار شرعی ندارد)

یا در روایتی این چنین آمده:

بهتان زدن به کسی که از آن عیب بری است، از کوه های مرتفع هم سنگین تر است[4].

نکته اساسی اینجاست که به قدری فعل بهتان قبیح دانسته شده که حتی کسی سمت آن نرود و منشأ آن که سوء ظن است را به کلی نابود کند که بعد از ابراز شدنش تبعات بعدی را به دنبال نداشته باشد.

اگر که در جامعه ای ریشه ی معصیتی کنده شود، یا اینکه بستری برای آن فراهم نشود، نهی از منکری نخواهد شد چون منکری موضوعیت ندارد. اگر که با وجود داشتن معصیتی کنار بیاییم و به آن شأنیت وجودی بدهیم خود به خود در مقام انفعال قرار گرفته‌ایم و خود را مجبور به پذیرش شرایطی کرده‌ایم که باید برای رفع آن چاره اندیشی کنیم... .

 اگر که در جامعه‌ای قبح تهمت زنی و بهتان بستن به این و آن جا بیفتد کسی در مظان تهمت نخواهد بود تا در مواردی برای جلوگیری از رشد کردن آن متوسل به اجرای حد و تعزیر شویم و در دادگاه به دنبال حکم اعاده حیثیت باشیم، چون صورت مسئله پاک شده است.

روایاتی که درباره‌ی پرهیز از مواضع تهمت وجود دارد ناظر به حالتی است که جامعه ای مبتلا به اتهام زنی فرض می شود و به دنبال آن، موالی دین در مقام توصیه به پرهیز از موضع اتهام برخاسته اند و موعظه هایی داشته اند تا کسی مورد اصابت تهمت دیگران قرار نگیرد.

نصوص دینی‌ای که در مقام شرح این موضوع برآمده‌اند به قدری قبح تهمت زنی را عظیم شمرده اند که تهمت زنی از جامعه «دفع» شود:

اگر کسی برادر مومنش را به چیزی که در او نیست متهم کند، ایمان در قلب او ناپدید می شود همانگونه که نمک در آب ناپدید می شود.[5]

 و در حالت ثانوی اگر جامعه‌ای مبتلا به این بلیّه شد، در مقام توصیه های پیش‌گیرانه برآمده‌اند تا این اتهام‌ها از اشخاص «رفع» شوند و دامن گیر کسی نشود:

کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد، کسی که به او ظن بد می برد را ملامت نکند.[6]

جمع بندی:

به قضاوت عقل همیشه، «دفع» بر «رفع» ارجحیت و اولویت دارد و اگر که حالت راجح قابل فرض نبود توصیه های پیش‌گیری از موضع تهمت در حالت مرجوح مطرح می شوند.

در بسیاری از معضل های اجتماعی جنگیدن برای حالت مطلوب را فراموش کرده‌ایم و برای معضل های موجود دنبال راهکاریم!

 

یاحق

 



[1] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: ... وَ الْبُهْتَانُ‏ أَنْ تَقُولَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ. (بهتان یعنی چیزی درباره ی برادرت بگویی که در او نیست) الکافی (ط - الإسلامیة) / ج‏2 / 358 / باب الغیبة و البهتان، ص : 356

[2] ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک ما یغلبک منه ولاتظنن بکلمه خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فی الخیر محملاً؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ص 362

[3] وَ أَمَّا عَلَامَةُ الْفَاسِقِ فَأَرْبَعَةٌ اللَّهْوُ وَ اللَّغْوُ وَ الْعُدْوَانُ وَ الْبُهْتَانُ‏ : تحف العقول / النص / 22 / و من حکمه ص و کلامه .....  ص : 15

[4] وَ الْبُهْتَانُ‏ عَلَى الْبَرِیِّ أَثْقَلُ مِنَ الْجِبَالِ الرَّاسِیَاتِ. الأمالی( للصدوق) / النص / 245 / المجلس الثالث و الأربعون

[5] إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاث الْإِیمَانُ مِنْ‏ قَلْبِهِ، کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ. کافی (ط - دار الحدیث) ؛ ج‏4 ؛ ص93

[6] قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَةِ، فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ. کافی (ط - دار الحدیث) ؛ ج‏15 ؛ ص364