بسم الله

دو دهه ی اخیر، موج های مختلفی درباره ی کشف حکمت عبادات راه افتاد و پس از پرده برداری های علمی و تجربی از این حکمت ها محور تبلیغ دین و مذهب برای برخی شد. کسی منکر وجود این حکمت ها نیست اما

به شدت با انحصاری کردن حکمت عبادات در همین موارد کشف شده و حتی محور دانستن و نقطه ی آغاز دانستن برای تبلیغ دین و مذهب هم مخالفم.

موارد زیادی تا به حال کشف شده که دود اعجاب از سر آدمی بلند می کنند. مثل:

رو به قبله خوابیدن به طرزی که وقتی روی دست راست دراز می کشیم، سینه رو به قبله باشد وضعیت بدن را طوری تنظیم می کند که سر و پاهای انسان در امتداد جریان مغناطیسی کره زمین قرار می گیرد و برای دستگاه گردش خون به شدت موثر است و عملکرد آن را به شدت بهبود می بخشد چرا که خود قلب هم با جریان الکتریکی ضعیفی کار می کند.

نماز خواندن مجموعه ای از حرکات فیزیکی است که همه ی اعضای بدن را درگیر می کند و تکرار آن در طول روز بهترین عامل پیشگیرانه برای بیماری های عضلانی و استخوانی است.

سجده و  اتصال مواضع هفت گانه به زمین و هر آنچه که مربوط به زمین باشد مثل سنگ و خاک و ... بهترین نوع اتصال به زمین برای تخلیه بارهای الکتریکی زائد در بدن است و هر چه طولانی تر باشد این تخلیه و همگن شدن انرژی مغناطیسی بدن با طبیعت بهتر رخ می دهد و عملکرد دستگاه عصبی بدن را بهبود می بخشد.

پوشیدن کفش زرد و جوراب زرد مهیج هورمون های مردانه است و برای کسانی که ضعیف هستند، از بهترین توصیه ها است تا دستگاه تناسلی خود را ترمیم کنند یا اگر کسی از غلیان شهوت در رنج است کفش و جوراب سیاه بپوشد تا اطفاء حریق قوه شهویه خود کند و طب سوجوک این قضیه را به قوت تمام تایید کرده است.

سگ و خوک از نظر زیستی از یک جنس حیوان هستند و ژنتیک بسیار نزدیک به همی دارند و حتی بوی بدن سگ و خوک هم خیلی به هم نزدیک هستند و هر دوی این ها نوعی از باکتری و کِرم در بدن دارند که حتی در دمای 700 درجه سانتی گراد هم از خودش مقاومت نشان می دهد و نمی میرد و این دما، دمایی است که گوشت سگ یا خو ک جزغاله شده اما باکتری یا کرم هنوز زنده است.

موی گربه قدرت تخریب بالایی در دستگاه تنفسی دارد و کافی است یک تار موی گربه به مجرای تنفسی یک نفر وارد شود تا او را به انواع عفونت ها و نارسایی های ریوی مبتلا کند.

بیداری نیمه شب از ساعت 3 تا 5 سحر و 30 تا نفس عمیق کشیدن در این ساعت و در هوای آزاد، انرژی [یا شی=qi در طب سوزنی مطرح است] زیادی را به بدن می رساند که آدمی در طول روز نه احساس گرسنگی و تشنگی می کند و نه احساس خستگی.

بگذریم از این مطلب که زیاد است و قرار هم نیست به جایی ختم شود...

آسیب شناسی:

اگر کسی با همین جنس از دانسته های تجربی به اسلام ایمان بیاورد، باید هر آن منتظر بود تا با دیدن گزاره ی علمی-تجربیِ دیگر از ورطه ی ایمان خارج شود چرا که علم خلاف فلان گزاره ی دینی را اثبات کرده است.

این در حالی است که محوریت ایمان به خدا در اسلام، ایمان به غیب معرفی شده و پذیرفتن این نکته که ما علاوه بر اینکه مخلوق اوییم، «عبد» اوییم.

عبد یا بنده یا برده یا نوکر [با انواع ذهنیت هایی که با شنیدن این اسامی برای ما تداعی می شوند] کسی است که هیچ وقت از چرایی دستور ارباب یا سید یا مولا یا صاحب خودش نمی پرسد و از او مطالبه ی دلیل نمی کند بلکه فقط انجام می دهد و فقط انجام می دهد.

این نکته به جاست که دانستن حکمت ما را در انجام امر مولا ترغیب می کند و نیروی محرکه خوبی است اما دانستن آن فقط باید در حد یک کاتالیزور عمل کند نه بیشتر. باید روند انجام امر مولا را تسریع کند نه اینکه علت تامه شود و جای همه چیز را بگیرد.

کسی منکر تاثیرات مادی عبادات در زندگی دنیوی ما نیست، عمده مطلب این است که بدانیم هر آنچه هست برای تقرب ما به خداست که صد البته این تقرب لوازمی هم دارد که یکی‌ش طهارت تن است و یکی‌ش سرزنده و شاداب بودن بدن. ولی همه و همه برای وصال به ذات اقدس اله است نه پرداختن به بدن.