بسم الله

 

باز جمعه شد و باز مُردنمون گرفت... چرا هر هفته همین وضعه؟

در ادیان و مکاتب فکری جهان روزهایی وجود دارند که عید نامیده می شوند و زمانی هستند تا همگی به جشن و سرور بپردازند.

در دین اسلام هم اعیادی وجود دارند که توصیه شده در این ایام خوش حال باشید و لباس نو بپوشید، آراسته باشید و ...

اعیاد اسلامی معمولا پایان برهه ای از زمان بوده اند که موقع برداشت محصولی است که در آن برهه کاشته شده. مثل عید فطر که پایان ماه  بندگی است یا عید قربان که در اتمام مناسک حج وجود دارد. روز جمعه یکی از همان اعیادی است که پایان هر هفته‌ی عبادی با آن مواجهیم و روز برداشت کاشته های یک هفته ی ماست. این روز به قدری مبارک است که ظهور حضرت حجت در آن واقع است. روزی است که از شب جمعه باید برای آن آماده شد، مناجات کرد، تهجد داشت و کمیل خواند و بر حضرت حسین علیه السلام اشک ریخت یا در صورت امکان به زیارتش رفت که پاک و مزکّی به این روز عزیز وارد شد.

اما با این مطالب دردی دوا نمی شود. سوال اینجاست که اگر این روز مبارک است چرا در این روز کسل و گرفته ایم و هر چه به غروب نزدیک می شویم خفقان آن بیشتر می شود؟ چرا هر هفته این بغض و سنگینی شدیدتر می شود؟

جوابش قبلا ذکر شد؛ هفته ی خوبی را نگذراندیم...!

چطور است که سالکین و عرفا این روز را پر بهجت طی می کنند و پر نشاط؟

به این دو مورد توجه کنید و خودتان به نتیجه برسید:

1.  عرفا به این نکته اذعان دارند که در بین الطلوعین جمعه ذات اقدس اله تجلی می کند نه اسماء و صفات  و بهترین وقت درک انقطاع تام و فنای فی الله است (خیلی عمیق است و اصلا توقع ندارم که کسی متوجه شود. چون  باید فرق اسماء و صفات و ذات را توضیح داد. سپس از وجود و ماهیت گفت و این که ذات صورت ندارد و تاریک است و همین تاریکی قابل درک است! از طرفی باید فرق لقا و فنا و مراتب را توضیح داد... )

2.  در روایتی از حضرت زهرا سلام الله علیها نقل شده که حضرت غلام یا کنیز خود را دقایقی قبل از غروب جمعه به پشت بام می فرستادند تا غروب آفتاب را به ایشان اعلام بدارد و حضرت دعا کنند که دعا در این لحظات مستجاب است. (همان لحظاتی که ما رو به احتضاریم...)

طبق این روایت که از اعتراف عرفا بیشتر قابل اعتنا و موضوع پردازی است می توان این نکته را دریافت که در این لحظات بیشترین اتصال بین ارض و سما برقرار شده و ملکوت به ملک نزدیک شده. طبیعتا این انبوه از حضور ملکوتیان برای اشخاصی که با آن ها غریب و ناآشنا هستند فضایی از غربت و ضیق روحی ایجاد می کند. در همین ساعات عرفا شهود می کنند و لذت می برند و مشعوفند. اما دنیازدگی ماست که با پوتین روی گلو فشار می آورد و ما را خفه می کند. هفته ای را در کثرت دنیا و جلوه های مادی گذرانده ایم و از ملکوت دور شده ایم و توقع داریم در غروب جمعه و قت برداشت محصول خوب برداشت کنیم و از آن لذت ببریم.

بد کشتیم و بد درو می کنیم...

برزخ ما همین است، قیامت دنیایی ما همین است. همین حالات را در محکمه الهی خواهیم داشت با این تفاوت که آن موقع دیگر دنیایی نیستیم و در ملکوت حاضریم. جوّ این فضای غیرقابل تحمل را 7 برابر کنید و خود را در آن موقعیت بگذارید (عدد 7. بله. طبق روایتی هر چیزی که در دنیا موجود است 7 بار ضعیفش کردند و ضعیف و ضعیف‌تر تا دنیایی شد. و حقیقتش 7 مرتبه شدیدتر در ملکوت موجود است. مگر نفرمود: «و أنزلنا الحدید: ما آهن را نازل کردیم»؟ ).

اگر که در دعای سمات که وقت خواندنش غروب جمعه است هم دقت شود به همین نکته اشاره دارد:

به این چند فراز به عنوان مثال دقت کنید:

اللهم انی اسألک باسمک العظیم الاعظم، الاعزّ الاجلّ الاکرم... ( به اسم اعظم دقت کردید؟)

و بجلال وجهک الکریم (یعنی ابهت تجلی بزرگوارانه تو)

و بمجدک الذی تجلّیت به لموسی (همان تجلی تو برای موسی در طور سینا که وقتی آن را دید بیهوش شد)

سرتاسر این دعای مناجات‌وار پر از مطالبه ی شهود تجلیات الهی است

به هر قدر که الهی شده باشیم در این روز متنعم و سرشار از سروریم...

نکته ای برای دقیق ها: فرموده اند که قیامت ما همین الآن هم برپاست...

 

یاحق

رضا رحیمی