بسم الله

بعضی وقتا در نهایت اعتماد به سقف استدلال هایی برای اثبات خدا و پیغمبر میاریم که اگر به گوش خودشون برسه میگن بابا دمت گرم! تا حالا کجا بودی؟ و خدا کنه این جملات گرانبها به هیچ احد الناسی نرسه که آبرو نمیمونه برامون

یکی از صفات الهی ربوبیت ذات اقدس اله است. ربوبیت خدا در تمام افعالش قابل فهم است. نعمت هایی که به ما می رسند همگی قسمتی از وجود ما را پر می کند و حتی امساک های وی  هم بر همین مبناست. اساس خلقت بر هدایت و ربوبیت است. دین هم همین مأموریت را بر عهده دارد تا ما را تکمیل کند اما با اراده خودمان. اما از خداوند فیاض و حکیم بعید است که ظرف رشد را محدود به خواسته ما کند و تربیت تکوینی هم نداشته باشد.

بلایایی که بر ما نازل می شوند و یا نعمت هایی که به ما می رسند همگی در پازل توحید تکه هایی هستند که از آیه استرجاع قابل برداشت است. فرمود: و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین. الذین اذا أصابتهم قالوا: إنا لله و إنا الیه راجعون (بقره 155 و 156). همه ی بلایا با این همه تنوع که عبارتند از : ترس و گرسنگی و ضررهای مالی و ضررهای جسمی مثل بیماری و نقص عضو و نابودی میوه دل  همه برای این است که از صبر خود استفاده کنیم و رشد کنیم. در آیه ای دیگر فرموده که ما هر سال شما را یکی دوبار به سختی امتحان می کنیم که خود را بیابید و رشد کنید.

حتی عذاب جهنم هم تجلی رحمت خداست که فرمود ما در جهنم آن ها را تمحیص (پاکیزه از دغل ها) می کنیم تا وارد بهشت شوند. مقصد خود اوست و بهشت برین وصال اوست. اما عده ای به کمتر راضی می شوند و به حور و قصور و غلمان اکتفا می کنند. اما مقصد اوست ( الیه راجعون).

مرتبه ای از رحمت خدا را باید در عذاب کردن خدا دید که دارد تربیت می کند. مثل مادری که بچه را زیر بار کتک می گیرد تا آمپول بزند و قرص و شربت تلخ مزه را بخورد تا از آلودگی جسمش راحت شود. آن سیلی های مادرانه بیش از آن که طفل را بیازارد مادر را می آزارد و پیرش می کند.

پس از خدا بر بندگانش دلسوزتر نخواهیم بود. درست است که فرمود اگر ثروتمندی و به فقیری رسیدی به وی کمک کن که تو مجرای تنعیم منی اما نباید از فقر فقیر بر خدا خرده گرفت که خدا با فقر در حال تربیت کردن وی است. امتحانِ تربیتی یکی در فقر است و یکی در ثروت. قارون با ثروت تربیت می شد که خودپسندی امانش نداد و کسی مثل ایوب نبی با بیماری و تنگ دستی شدید. پس به تصمیم خدا راضی باشیم که او بهترین مربی بوده و هست.

همین ایام بود که یکی از مذهبی های توییتر از کسی سخن به میان آورد که فوت شده بود و برایش طلب قرائت فاتحه داشت. تحقیق که کردم فهمیدم خودکشی کرده. خیلی ناراحت شدم که چرا در تربیت خدا دخالت کرده و غیرت توحیدی ام تاب نیاورد. به آن کاربر عرض شد که چنین کرده و بر افروخته شد که از ارسال فاتحه به روحش ممانعت  می کنی؟!

کسی از ارسال فاتحه ممانعت نکرده بود اما این شخص با خودکشی در کار خدا دخالت کرده بود... . غیرتم به من اجازه نمی داد که با چنین رفتاری با مسامحه برخورد کنم.

مگر در این باره نفرموده اند که کسی که چنین کند و زودتر از موعد جان خود را بگیرد تا پایان آن بازه در عذاب است؟ مگر نفرموده اند که چنین شخصی را در قبرستان مسلمین دفن نکنید که مایه عذاب بقیه می شود؟

آیا می شود با چنین فاجعه ای که برای خود به ارمغان آورده کنار آمد و مسامحه کرد؟

اگر که خودکشی ظلم به نفس است آیا همین قرآن نفرموده: لایزید الظالمین الا خسارا؟ همین آیات مایه ی عذاب بیشتر وی خواهند شد. خود الله فرموده!

نهایتا با تأسف بسیار و حزن بسیار فاتحه را به خود خدا ارسال کردم و طلب رحمت کردم چرا که وضعیت او را بدتر می کرد...

حرف این است که از علی علیه السلام حزب اللهی تر نشویم که ناگهان او را در حال تفریط می بینیم و شمشیر بر فرقش می کوبیم...

خوارج زمانه شاخ و دم ندارند. فقط کمی زیادی حزب اللهی اند.

اگر زیادتر از حد دل می سوزانیم خدا پیشاپیش توبیخ کرده. فرمود: لعلّک باخع نفسک أن یکونوا مؤمنین: تو داری خود را نابود میکنی تا هدایتشان کنی! بیخیال... و در جایی دیگر فرمود: إنک لا تهدی من أحببتَ ولکن الله یهدی من یشاء که تو کسی را هدایت نمی کنی این خداست که هر که را خواست هدایت می کند. پس جوش نزن...

خدا به دادمان برسد که حتی از قرآن ترجمه هم نمی فهمیم و مدعی هدایت و انقلابی گری هستیم.

 

یاحق

رضا رحیمی